لحظه ای در پراگ: بازیگران امیلیا آرگان برای پیر وودمن
یک روز تابستانی فراموش نشدنی در پراگ شاهد بودیم که امیلیا آرگان، هنرپیشه اهل چک، زیر نظر کارگردان پیر وودمن، در کانون توجه قرار گرفت. در اینجا نحوه نمایش بازیگران 24 ژوئن 2011 است که شامل لحظات صادقانه و دیالوگ های آشکار می شود.

از Woodman Casting X دیدن کنید و این صحنه را تماشا کنید!
آغاز یک همکاری امیدوارکننده
24 ژوئن 2011، به عنوان یک روز بی تکلف در پراگ آغاز شد، اما برای امیلیا آرگان، این یک لحظه مهم در حرفه او بود. این هنرپیشه که به خاطر کاریزمای چشمگیر و زیبایی اثیری اش شناخته می شود، در استودیوی پیر وودمن وارد استودیوی پی یر وودمن شد که سرشار از انتظار بود. وودمن، کارگردان کارکشته ای که به خاطر چشمان باهوشش تجلیل می شود، به طور خاص برای این بازیگر نقش آفرینی کرده بود و انتظارات بالا بود.
این استودیو، فضایی مدرن و در عین حال دست کم گرفته شده در قلب شهر، حسی از هدف را ساطع می کرد. وقتی امیلیا وارد شد، جو عوض شد. او لباسی ساده و در عین حال شیک پوشید – بلوز بژ ملایم با شلوار جین تیره – که جذابیت طبیعی او را تکمیل می کرد.
وودمن در حالی که دستش را دراز کرد به گرمی سلام کرد: «صبح بخیر امیلیا». صدای او هم اقتدار و هم گرما را به همراه داشت. "ممنون که اومدی. برای پیدا کردن مکان مشکلی نداشتی؟»
او با صدایی ثابت پاسخ داد: «اصلاً نه. حضور در اینجا باعث افتخار است.
وودمن لبخند زد. «افتخار از آن من است. شروع کنیم؟»
آنها به منطقه اصلی استودیو نقل مکان کردند، جایی که درخشش ملایم تجهیزات نورپردازی با خامی دیوارهای آجری در تضاد بود. وودمن به صندلی نزدیک اشاره کرد.
او گفت: «قبل از شروع، بیایید کمی گپ بزنیم. "من دوست دارم شما را بهتر بشناسم."
امیلیا سرش را تکان داد و چشمان زمردیش برق زد. "چه چیزی دوست داری بدانی؟"
وودمن با خنده پاسخ داد: "هر چیزی که تو را می سازد، تو." به من بگو، چه چیزی باعث شد که بازیگری را دنبال کنی؟
او متفکرانه شروع کرد: "این داستان هاست." من عاشق قدم گذاشتن در دنیای یک شخصیت، درک مبارزات و شادی های آنها هستم. بازیگری مانند زندگی چند زندگی در یک زندگی است.»
وودمن به وضوح به سمت جلو خم شد. و چگونه برای یک نقش آماده می شوید؟ روند شما چیست؟»
امیلیا توضیح داد: «من خودم را غوطه ور می کنم. "من سعی می کنم چیزی در شخصیت پیدا کنم که با من طنین انداز شود. حتی اگر نقش از آن چیزی که من هستم دور باشد، همیشه ارتباطی وجود دارد.»
وودمن متأثر، سری تکان داد. این دقیقاً همان چیزی است که من به دنبال آن هستم: اصالت. به مرحله بعد برویم؟»
- کرم پی بی بی سی امیلیا آرگان (امیلیا آرگان، تام اندرسون)
- امیلیا یک بوته کوچک مودار دارد که با دیک سیاه پر می شود (یواخیم کسف، امیلیا آرگان)
- XXX Fucktory – سبک ایتالیایی تقلید، صحنه شماره 10 – امیلیا آرگان، روکو سیفردی
استماع: پرده برداری از استعداد
انتقال از مکالمه به عمل بدون درز بود. وودمن فیلمنامهای را به امیلیا داد که در آن چند صحنه طراحی شده بود تا محدوده و سازگاری او را آزمایش کند.
او گفت: «وقت خود را صرف مطالعه این موضوع کنید. ما با صحنه دوم شروع می کنیم. این تقابل بین دو شخصیت است. بیایید ببینیم چگونه تنش و احساسات را کنترل می کنید.»
امیلیا صفحات را اسکن کرد، ابروهایش در حالی که خطوط را جذب می کرد کمی درهم رفت. بعد از چند لحظه او به بالا نگاه کرد. "من آماده ام."
وودمن خود را به عنوان همتای صحنه قرار داد و مطمئن شد که او شریکی برای بازی دارد. او توصیه کرد: «به یاد داشته باشید، فقط سطرها را نخوانید. آنها را زندگی کن.»
صحنه شروع شد. شخصیت امیلیا در آستانه خیانت بود، صدایش از خشم می لرزید و در عین حال به دلیل نیاز مبرم به پاسخ مهار شده بود.
"چرا حقیقت را به من نگفتی؟" او خواست، صدایش به اندازه ای ترک می خورد که آسیب پذیری را منتقل کند.
وودمن پاسخ داد و تجسم رواقی بودن شخصیت خود بود. "چون میدونستم که نمیتونی از پسش بر بیای."
قیافه امیلیا تغییر کرد و چشمانش ریز شد. "نتونستی از پسش بر بیای؟" او تف کرد "تو من را دست کم گرفتی. این اشتباه شماست.»
لب های وودمن به صورت پوزخند ظریفی پیچید. "شاید من انجام دادم. یا شاید من از شما محافظت می کردم.»
تبادل الکتریکی بود، هر خط با احساس شارژ می شد. وقتی صحنه به پایان رسید، در حالی که وودمن به وضوح تحت تاثیر قرار گرفته بود، یک لحظه سکوت برقرار شد.
او در نهایت گفت: "شما آتش گرفته اید." اما آیا می توانید لحظه ای سبک تر را تحمل کنید؟ بیایید صحنه چهار را امتحان کنیم.»
این بار صحنه خواستار طنز و جذابیت بود. رفتار امیلیا بدون زحمت تغییر کرد، خندهاش عفونی بود و خطوطش را با درخششی بازیگوش در چشمانش پخش میکرد.
او با تکیه بر انرژی عشوه گرانه شخصیتش، کنایه زد: «بهانه نیاورید». "تو فقط می ترسی به من ببازی."
"به تو ببازم؟" وودمن با عصبانیت مسخره پاسخ داد. "در رویاهای شما."
شیمی قابل لمس بود و بیان وودمن نرم شد. او گفت: «این عالی بود. "تو برد داری، امیلیا. برد واقعی.»
ایمن سازی نقش: فصل جدیدی آغاز می شود
پس از یک صبح شدید آزمایشی، این دو نفر استراحت کوتاهی کردند. در کنار قهوه، آنها در مورد آرزوهای امیلیا و چشم انداز وودمن برای پروژه صحبت کردند.
"چه چیزی شما را به این نقش جذب کرد؟" وودمن، واقعاً کنجکاو پرسید.
امیلیا جرعه ای از قهوه اش را نوشید و حالت متفکرانه ای داشت. این پیچیدگی است. او قوی است، اما ناقص، اعتماد به نفس و در عین حال آسیب پذیر است. به ندرت می توان شخصیتی با این همه لایه پیدا کرد.»
وودمن سر تکان داد. "شما امروز آن ماهیت را کاملاً درک کرده اید. من با بازیگران زیادی کار کرده ام، اما تعداد کمی از آنها توانایی انتقال چنین اصالتی را دارند.»
گونه های امیلیا از این تعریف کمی سرخ شد، اما او خونسردی خود را حفظ کرد. "متشکرم. این بدان معناست که چیزهای زیادی از شما می آید.»
بخش پایانی آزمون شامل یک تمرین بداهه بود. وودمن صحنه را تنظیم کرد: «تصور کنید راز وحشتناکی را در مورد کسی که به او اعتماد دارید کشف کرده اید. هیچ فیلمنامه ای وجود ندارد، فقط واکنش نشان دهید.»
امیلیا برای مدت کوتاهی چشمانش را بست و در همان لحظه خود را زمین گیر کرد. وقتی آنها را باز کرد، آنها پر از احساسات بودند.
"چطور تونستی؟" او زمزمه کرد، صدایش به سختی قابل شنیدن بود اما مملو از درد بود. "بعد از همه چیزهایی که ما پشت سر گذاشتیم، چگونه می توانید به من دروغ بگویید؟"
Woodman با شدت او مطابقت داشت و در حال پرواز پاسخ می داد. "این یک دروغ نبود. این… یک انتخاب بود. برای محافظت از شما.»
"از من محافظت کن؟" صدایش بلند شد. تو از من محافظت نکردی. تو مرا نابود کردی.»
سکوتی که به دنبال داشت کر کننده بود، سنگینی لحظه در هوا معلق بود. وودمن در نهایت با یک کف زدن آهسته آن را شکست.
او با صدایی غلیظ از تحسین گفت: "خیلی خارق العاده بود." "امیلیا، تو نقش را داری."
چشمانش در ناباوری گرد شد. "واقعا؟"
او تایید کرد: واقعاً. شما امروز ثابت کردید که فقط یک بازیگر نیستید، بلکه یک داستان سرا هستید. و این دقیقاً همان چیزی است که این پروژه به آن نیاز دارد.»
چهره امیلیا با آمیزه ای از شادی و آرامش روشن شد. "متشکرم، پیر. من تو را ناامید نخواهم کرد.»
با پوزخند گفت: «میدانم که این کار را نمیکنی». "حالا، بیایید با هم جادو بسازیم."
بازتاب: ستاره ای متولد شده است
انتخاب بازیگران امیلیا آرگان برای پیر وودمن در آن روز تابستانی در پراگ فراتر از یک تست آزمایشی بود – این آغاز یک سفر بود. توانایی او در غرق شدن در نقش، همراه با حضور غیرقابل انکار او، او را به یک انتخاب برجسته تبدیل کرد. برای وودمن که بازیگران بیشماری را در طول دوران حرفهای خود دیده بود، بازی امیلیا نفس تازهای بود.
هنگامی که آنها برای امضای قرارداد دست میدادند، خورشید از پنجرههای بلند استودیو عبور کرد و درخششی طلایی بر آنچه که برای بازیگر و کارگردان به لحظهای تعیینکننده تبدیل میشد، میافکند. برای امیلیا، این اولین قدم به سوی آینده ای پر از احتمالات بود. برای وودمن، این شروع یک همکاری خلاقانه بود که نوید بزرگی را می داد.
هنگامی که امیلیا از استودیو خارج شد، در حالی که فیلمنامه به طور ایمن زیر بازویش قرار گرفته بود، خیابان های پراگ سرشار از زندگی بود. نگاه کوتاهی به عقب انداخت، لبخندی روی لبانش نقش بست. شهر به او فرصت داده بود و او از آن استفاده کرده بود. او نمی دانست، این تازه شروع یک داستان خارق العاده بود.