Carolina Star (Woodman Casting X)

سفر کارولینا استار به پراگ: داستان بازیگری با پیر وودمن

نوشته شده توسط PornGPT

پیر با صدای آرام و در عین حال فرمان‌دهنده‌اش گفت: «باید دوربین را حس کنی، کارولینا». کارولینا استار، با چشمان گشاد و لبخند عفونی خود، در حالی که ژست خود را تنظیم می کرد، سرش را تکان داد و مشتاق تحت تاثیر قرار دادن بود. در یک استودیوی کوچک در قلب پراگ، یک شیمی منحصر به فرد در 25 فوریه 2015 آشکار شد.

Carolina Star (Woodman Casting X)
مجموعه: بازیگران، فیلم 6 – بازیگران سخت با CAROLINA STAR

از Woodman Casting X دیدن کنید و این صحنه را تماشا کنید!

قسمت اول: ستاره ای به پراگ می رسد

هنگامی که کارولینا استار، هنرپیشه روسی با آرزوی موفقیت در سینما، برای انتخاب بازیگر مورد انتظارش با پیر وودمن، در آن صبح سرد فوریه، خیابان‌های سنگفرش‌شده پراگ بی‌صدا می‌پیچید. وودمن که به خاطر نگاه دقیق و رویکرد دقیق‌اش شناخته می‌شود، کارگردانی بود که از ستاره‌هایش اصالت و جذابیت می‌خواست.

کارولینا با ترکیبی از هیجان و اعصاب وارد استودیو شد. "صبح بخیر، آقای وودمن،" او با لهجه روسی اش در عین حال ملودیک به او سلام کرد.

او با لبخند پاسخ داد: "من را پیر صدا کن." "تو راه درازی را پیموده ای."

کارولینا پاسخ داد: «بله»، صدایش هم با غرور و هم با ترس همراه بود. "امیدوارم ارزش وقت گذاشتن را داشته باشم."

پیر با دست به اتاق اشاره کرد، فضایی متوسط ​​اما مجهز با نور ملایم، دوربین نصب شده و چند تکیه گاه. "این جایی است که جادو اتفاق می افتد. جادوی خود را به من نشان بده.»

همانطور که شروع کردند، پیر او را از طریق یک سری ژست راهنمایی کرد. او گفت: «آرام باش، کارولینا. تصور کنید اینجا یک استودیو نیست. تصور کنید در داستان خودتان هستید. چه کار می کنی؟»

کارولینا ابرویش را در هم کشید. من… فکر می کنم خودم باشم. اما با اعتماد به نفس بیشتر.»

پیر با لبخند گفت: «این کلید است. "خودت باش، اما کاری کن که نسخه بزرگتر از تو را باور کنیم."

گفتگوی آنها ادامه پیدا کرد و از او در مورد سفر و الهاماتش پرسید. "چرا بازیگری، کارولینا؟"

مرد تردید کرد، سپس با جدیت پاسخ داد. "زیرا این تنها راهی است که من احساس آزادی می کنم. روی صحنه یا جلوی دوربین، من می‌توانم هر کسی باشم، همه چیز را حس کنم.»

پیر سر به تایید تکان داد. "خوب. بیایید ببینیم که آیا می توانیم این آزادی را بدست آوریم.

قسمت 2: شیمی فراتر از کلمات

با پیشرفت جلسه، پیر کارولینا را تحت فشار قرار داد تا عمق عاطفی او را کشف کند. او دستور داد: «به زمانی فکر کنید که واقعاً احساس می‌کردید زنده هستید. "آن را به سطح بیاور."

کارولینا چشمانش را بست. «لحظه‌ای بود که روی یک دریاچه یخ زده در خانه ایستادم. دنیا خیلی ساکت بود و یخ مثل الماس می درخشید. احساس بی‌نهایتی داشتم.»

پیر که تحت تأثیر تصاویر او قرار گرفته بود، او را تشویق کرد. "این احساس را حفظ کنید. حالا بگذارید در چشمان شما نشان داده شود.»

او از او پیروی کرد، قیافه اش تغییر کرد تا اعتماد به نفسی آرام را منعکس کند. "اینجوری؟" او پرسید.

پیر با لحن تقریباً پیروزمندانه گفت: بله. "الان داریم به جایی می رسیم."

آنها برای مکثی کوتاه، چای می نوشند و در مورد تفاوت های فرهنگ روسی و چک گپ می زنند. پیر، که همیشه کنجکاو بود، پرسید: "تا الان در مورد پراگ چه فکر می کنی؟"

کارولینا پاسخ داد: «زیبا است. "مثل یک شهر افسانه ای. و مردم مهربان هستند، هرچند ای کاش چکی بهتر صحبت می‌کردم.»

پیر به او اطمینان داد: "حالت خوب است." "استعداد بلندتر از کلمات صحبت می کند."

با بازگشت به مجموعه، با آزمایش سناریوهای پویاتر، فضا سبک تر شد. پیر یک تکیه گاه – یک چتر قدیمی – به او داد و از او خواست که یک صحنه را بداهه بسازد. وانمود کن که باران می بارد و منتظر کسی هستی که ممکن است نیاید.

چهره کارولینا از امید به ناامیدی و سپس به استعفای آرام تغییر کرد. پیر دست هایش را زد. «همین! عالی.”

"واقعا؟" او با شکستن پوزخند پرسید.

او پاسخ داد: «مطمئناً. "تو طبیعی هستی."

رابطه آنها در شوخی آنها مشخص بود. کارولینا با کنایه گفت: «تو کارگردانی خواستنی هستی.

پیر خندید. و تو بازیگر سرسختی هستی. به نظر من مسابقه خوبی است.»

بخش سوم: حکم و آینده

با پایان یافتن روز، کارولینا و پیر برخی از فیلم ها را با هم مرور کردند. کارولینا با تماشای خودش روی صفحه، نفس نفس زد. "من … متفاوت به نظر می رسم."

پیر به پشتی صندلی خود تکیه داد. «شبیه یک ستاره به نظر می‌رسی. این همان چیزی است که این فرآیند به شما کمک می کند تا آنچه را که ما می بینیم ببینید.

کارولینا که تحت تأثیر این تعریف قرار گرفت، پرسید: "به نظر شما من شانسی دارم؟"

پیر تردید نکرد. "نه فقط یک شانس. با فرصت‌های مناسب، می‌توانید بیشتر از بقیه بدرخشید. اما این به شما بستگی دارد که به کار کردن ادامه دهید، به رشد خود ادامه دهید.»

او با جدیت سر تکان داد. "من خواهم کرد."

قبل از اینکه از هم جدا شوند، پیر چند کلمه آخر را به او توصیه کرد. "هرگز کنجکاوی خود را از دست ندهید. فروتن باش، اما اجازه نده کسی نور تو را کم کند. و همیشه به یاد داشته باشید – شما در حال تعریف داستان های مهم هستید.

کارولینا لبخند زد. "متشکرم، پیر. هرگز این روز را فراموش نخواهم کرد.»

او پاسخ داد: «من هم این کار را نمی کنم. "تو چیز کمیاب داری، کارولینا. از آن نهایت استفاده را ببرید.»

وقتی کارولینا تا عصر بیرون می‌آمد، شهر پراگ جذاب‌تر به نظر می‌رسید، چراغ‌هایش مانند وعده‌های آینده می‌درخشیدند. جلسه انتخاب بازیگران به پایان رسیده بود، اما سفر او تازه شروع شده بود. و برای پیر وودمن، کشف ستاره کارولینا یادآور این بود که چرا او هنر خود را دوست داشت: فرصتی برای کشف استعدادهای خام و کمک به شکوفایی آن.

در Woodman Casting X مشترک شوید و ویدیوی کامل را تماشا کنید